
حدیث نفس
امام را که پیدا کرد ، تمام نوشته هایش اعم از تراوشات فلسفی ،
داستانهای کوتاه ، شعر و ... را درون چند گونی ریخت و آتش زد .
مي گفت: «هنر امروز حدیث نفس است و هنرمندان گرفتار خودشان به فرموده حافظ ، تو خود حجاب خودی ، حافظ از میان برخیز .
من سعی کردم که خودم را از میان بردارم ، تا هرچه هست خدا باشد
البته آنچه که انسان می نویسد همیشه تراوشات درونی خود اوست
امّا اگر انسان خود را در خدا فانی کند ، آنگاه این خداست که در آثار ما جلوه گر می شود ... »
زندگی و نماز
به نماز سید كه نگاه میكردم، ملائك را میدیدم كه در صفوف زیبای خویش او را به نظاره نشستهاند.
و به قبله ایستادم. اما دلم هنوز در پی تعلقات بود.
گفتم: "نمیدانم, چرا من همیشه هنگام اقامه نماز حواسم پرت است."
به چشمانم خیره شدگفت:
مواظب باش! كسی كه سرنماز حواسش جمع نباشد، در زندگی نیز حواسش اصلاً جمع نخواهد شد.
گفت و رفت. اما من مدتها در فكر ارتباط میان نماز و زندگی بودم.
بار دیگر خواندم، اما نماز سید مرتضی چیز دیگری بود.
درحضور غربت یاران
سید دل پرخونی داشت، همراهانش با صدای «یارب» های او در نیمه شب آشنا بودند.
پاسی از شب كه میگذشت، در انتظار صدای نالههای آوینی چشمانشان را باز میكردند
مرتضی مرثیهسرا بود، دلی عاشورایی داشت قصه وصال، روح بیتابش را عاشق میساخت
یكبار در دوكوهه به او گفتم:
شهید داوود یكبار در زمین خیس پادگان به زمین افتاد و گریه كرد وقتی علت گریهاش را پرسیدم، پاسخ داد:
"یاد حضرت عباس افتادم كه هنگام به زمین افتادن دست نداشت، حتماً خیلی سخت به زمین افتاده است".
با شنیدن این سخن گریه مجال صحبت را از مرتضی گرفت، همانجا در پادگان نشست، ساعتها به یاد غربت عباسبنعلی و داوود گریست.
گوئی پردههای غیب را از چشمانش گرفته بودند، داوود را در زمین صبحگاه میدید.
برخاست، پا برجای گامهای داوود نهاد.
مرتضی مردی آسمانی بود كه پای بر خاك داشت.
معنای زندگی
مرتضی دلبسته بود، نالههای شبانهاش دردی جانکاه در دل داشت، که با هقهق گریه میآمیخت.
سید بارها و بارها برایمان از شهادت گفت؛
از رفتن به سوی نور، پروازکردن،بیدل شدن، سجدهگاه خویش را با خون، سرخ نمودن،و راهی بیپایان تا اوج هستی انسان بال گشودن
به یاد دارم که در مورد زندگی و مرگ گفت:
" زندگی کردن با مردن معنی مییابد، کلید ماجرا در مردن است، نه زندگی کردن."
عاقبت خداوند آرزویش را به سر منزل مقصود رساند.
(همسفر خورشید راوی : دوست شهید )
۱۳ خاطره ی خواندنی و تاثیر گذار از شهید سید مرتضی آوینی در ادامه ی مطالب/