خـــــــــدای من...

خـــــــــــــــــــــــــــــــــدایا...
آغوشت را امشب به من می دهی؟
برای گفتن چیزی ندارم ....
اما برای شنفتن حرفای تو گوش بسیار...
می شود من بغض کنم
و تو بگویی: مگر خدایت نباشد که تو اینگونه بغض کنی؟
می شود من بگویم خــــــــــــــــــــــــــدایا....
و تو بگویی: جان دل....
می شود بیایی ؟
تمنا می کنم....
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۲ ساعت توسط بچه سید
|
می نویسم برای مردی که،