جایی شبیه حرمت...

گاهی دلم یک جای دنج می خواهد...
جایی شبیه حرمت....
من باشم و بغض های نشکسته...
چه غبطه ای می خورم به آن کبوتری که دلتنگی هاش را با شما سهیم است...
مشکل خود منم که سلامم قبول نیست...
تقصیر گنبد و تو و اذن دخول نیست....
دلـــ. نوشتــــ:
همه دارند به سوی حرمت می آیند....
طبق معمول من بی سر و پا جا مانده ام....
+ نوشته شده در چهارشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۲ ساعت توسط بچه سید
|
می نویسم برای مردی که،